قصه عشق ما

عشق من

قصه عشق ما

عشق من

من۴

سلام.اول از همه چی چرا من بد شانسم؟عیب از منه؟نمیدونم چیکار کنم.توی مهر ماه باهاش توسط یکی از دوستای خانوادگی اشنا شدم.پسره دوست صمیمی ایمی است.همه دیدیم ارتباط شروع شد.والدین من در جریان نبودن.تا اخر ابان یکی از دوستای صمیمیم بندو اب دادو همه چیو خراب کرد شک والدین شروع شد.اوضاع خونه افتضاح بود.بهش گفتم به مامان بگم با توم؟گفت+نه.هنوز زوده.هر وقت خودم گفتم میگی.حالا فکر کرده بود گفتم هزارتا قسمو ایه خوردم که نگفتم.تا وسطای اذر که همو دیدیم از دهنم در اومد که مامانم میدونه عکس العملش بد بود خیلی.باهام حرف نمیزد.سرسنگین بود.براش ی کار کردم که از دلش در بیاد اما درست نشد بهم گفت اصلن ربطی بهم ندارن این دو موضوع.دوشنبه عصر از این ناراحت شد کهمن به مامان گفتم شاید بیاد .بهش گفتم به مامان گفتم شاید بیایی قبول کرد چیزی نگفت یعنی همه چی خوبه.میخواستم خوشحالش کنم اما عصبانی شد و گفت اعصابمو ریختی بهم نمیتونم بحرفم.فعلا.بهش اسمس زدم دلیله کارمو گفتم جواب نداد زنگ میزدم رجکت میکرد تا دیروز صبح که گوشیو برداشت سلام علیک بهم گفت گوشیم شارزنداره شاید خاموش بشه گفتم دلیل کار دیروزت چی بود عصبانی شد و گفت فکر کنم به خاطر کار دیروزت ما نتونیم با هم کنار بیاییم دیگه بعدش گفت خداحافظ.صداش کردم اما هیچی ی خداحافظو قطع تل.دوباره گرفتمش گفتم امتحان دارم گفت به من چه خوب دوباره قطع کرد.دیگه ازش خبری ندارم.دیروز گرفتمش رجکت میکرد تا ساعت 1 بعدشم اصلن جواب نمیداد.اسمسم میزدم جواب ندادو به دوستم گفتم بگیرش این شماره را به اونم جواب نداد.الان گرفتمش بعد دو تا زنگ قطع کرد.دیشب عین ی مرده از ساعت 7 تا 10 تو تخت بودمو زار میزدم.دلیله کاراش چیه؟من چند تا چیزمیز مثل پالتو اینا پیشش دارم تکلیف اونا را معلوم نکرد.چیکار کنم؟بزنگم خونشون با مامانش صحبت کنم؟اگر مکیخواد بهم بزنه چرا اسمس نمیزنه بسه؟مامانم بهش بزنگه باهاش صحبت کنه؟هیچی درس نمیخونم.همش فکرم مشغوله همش منتظرم.چه دلیلی داره؟

نظرات 2 + ارسال نظر
ویدا چهارشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:49 ق.ظ http://www.vidaaaaaa.blogfa.com

عزیزم نمیخوام ناراحتت کنم اما حس من اینه که اون شاید روی تو جدی فکر نمیکنه....اگه به تو فرا تر از یه دوست دختر نگاه میکرد از اینکه به مامانت گفتی ناراحت نمیشد.....من جای تو باشم دیگه بهش زنگ نمیزنم ....اس ام اس هم نمیدم.....تا اگه خواست خودش زنگ بزنه

ویدا چهارشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:51 ق.ظ http://www.vidaaaaaa.blogfa.com

فقط یه اس ام اس بهش بزن و خیلی خشک بهش بگو که وسایلت رو برات با آژانس بفرسته......سخته میدونم....اما خودتو بیشتر از این کوجیک نکن....بذار قدرت رو بدونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد