قصه عشق ما

عشق من

قصه عشق ما

عشق من

من۷

باید تا ساعت ۱۰ صبر کنم.متنفرم از صبر وانتظار.دیشم زنگنزد.با گریه لالا کردم.اشک ریختم تو خونه اروم و واش هیچ کس نفهمید.هی فکرای منفی میومد هی پرتش میکردم بیرون.خواهشا خودتونو بذارید جای من.

من۶

نمیدونم چرا وقتی نظراتو خوندم دلم گرفت.با بعضیا موافقم.با بعضیا نه.ساعت ۲ با ی فرشته زمینی صحبت کردم بهم امیدواری داد گفت درستش میکنم.منم امید دارم که درست بشه.منو میخواد دوسم داره.چی یکی دیگه اومده تو زندگیش؟شما از کحا این قد مطمینید؟تو دل ادمو خالی میکنید.اگر منو نمیخواست بهم اسمس میزد که به من دیگه زنگ نزن.میخوام مثبت فکر کنم.ایمان برمیگرده

من5

از وقتی که اینجا نوشتم از صبح تا یک ساعت فقط گریه کردم.به مامان گفتم از محل کارش بزنگه ببینه جواب میده یا نه.جواب داد به مامان گفتم حرف نزنه فقط.وقتی از خونه بهش زنگیدم قطع کرد بعد دو تا زنگ.میدونم از دستم خیلی ناراحتید اما چیکار کنم دست خودم نیست.نمیخوام از دستش بدم.به ی دوست زنگ زدم قضیه را براش تعریف کردم گفت فقط با این کارا داری خودتو اویزون میکنیو اون ازت دور میشه.گفتم نمیتونم درس بخونم ی ذره باهام حرف زد اروم شدم.بهم گفت تو عقلانی فکر نمیکنی فقط احساساتی هستی.بهم گفت تو کار خودتو کردی باید وایسی اون اقدام کنه.وقتی داشتم گریه میکردم به فکرم رسید راحت بشم اما جرات نداشتم فقط ازم موند ی سردرد لعنتی و گلو درد.الان دارم مهدی مقدم گوش میکنم اهنگ تو ابلیسی تو از ادمو حوا نیستی.قشنگه.خیلی دلگیرم.به زور کتابو گرفتم جلوم تا بخونم.راستی اون دوست بهم حق داد که اگر میخواد بهم بزنه باید بهت بگه.نه اینکه بپیچونه تو را.هزار بار بهش گفتم اگر نمیخوایی باشی بیا روراست بگو این کارو نکن.خدا داند شاید نمیخواد بهم بزنه.وسط درس خوندن به این فکر میکردم که اگر بره چی؟باور کنید ارتباط ما ی طرفه نبود.دوسم داره عاشقمه.خودش بهم گفت میگفت.اگر ی روز صدامو نمیشنید نمیتونست میزنگید که باهام حرف بزنه.ی سری ساعت 5 صبح زنگید که باهام بحرفه تا اروم بشه تا خوابش ببره.هزار بار بهش گفتم ببین داری منو به کجا میبری.دیونم کردی.میخندیدو میگفت میدونم.نمیخوام منفی فکر کنم.نمیخوام فکر کنم که منو عینه ی سباب بازی بدازه دور.حس خیلی بدیه.حسی که تموم شدی و الان به درد نمیخوری.من قصد توهین به کسیو ندارم.این فکرا تو ذهن خودم داره رجه میره.قرار بود این ساعت امروز همو ببینیم اما چی شد.چه قدر گریه کردم عاشورا تاسوعا.چه قدر التماس کردم که همه چی درست بشه چه قدر نذر ونیاز.از دست خدا عصبانیم خیلی.برام دعا کنید.محتاجم واقعا.ممنون که راهنماییم میکند.جون ایمی دیگه بهش زنگو اسمس نمیزنم تا ببینم خودش چیکار میکنه.باید مثبت فکر کنم مثبت.دلم میخوادش.خیلی هوسشو کردم خیلی

من۴

سلام.اول از همه چی چرا من بد شانسم؟عیب از منه؟نمیدونم چیکار کنم.توی مهر ماه باهاش توسط یکی از دوستای خانوادگی اشنا شدم.پسره دوست صمیمی ایمی است.همه دیدیم ارتباط شروع شد.والدین من در جریان نبودن.تا اخر ابان یکی از دوستای صمیمیم بندو اب دادو همه چیو خراب کرد شک والدین شروع شد.اوضاع خونه افتضاح بود.بهش گفتم به مامان بگم با توم؟گفت+نه.هنوز زوده.هر وقت خودم گفتم میگی.حالا فکر کرده بود گفتم هزارتا قسمو ایه خوردم که نگفتم.تا وسطای اذر که همو دیدیم از دهنم در اومد که مامانم میدونه عکس العملش بد بود خیلی.باهام حرف نمیزد.سرسنگین بود.براش ی کار کردم که از دلش در بیاد اما درست نشد بهم گفت اصلن ربطی بهم ندارن این دو موضوع.دوشنبه عصر از این ناراحت شد کهمن به مامان گفتم شاید بیاد .بهش گفتم به مامان گفتم شاید بیایی قبول کرد چیزی نگفت یعنی همه چی خوبه.میخواستم خوشحالش کنم اما عصبانی شد و گفت اعصابمو ریختی بهم نمیتونم بحرفم.فعلا.بهش اسمس زدم دلیله کارمو گفتم جواب نداد زنگ میزدم رجکت میکرد تا دیروز صبح که گوشیو برداشت سلام علیک بهم گفت گوشیم شارزنداره شاید خاموش بشه گفتم دلیل کار دیروزت چی بود عصبانی شد و گفت فکر کنم به خاطر کار دیروزت ما نتونیم با هم کنار بیاییم دیگه بعدش گفت خداحافظ.صداش کردم اما هیچی ی خداحافظو قطع تل.دوباره گرفتمش گفتم امتحان دارم گفت به من چه خوب دوباره قطع کرد.دیگه ازش خبری ندارم.دیروز گرفتمش رجکت میکرد تا ساعت 1 بعدشم اصلن جواب نمیداد.اسمسم میزدم جواب ندادو به دوستم گفتم بگیرش این شماره را به اونم جواب نداد.الان گرفتمش بعد دو تا زنگ قطع کرد.دیشب عین ی مرده از ساعت 7 تا 10 تو تخت بودمو زار میزدم.دلیله کاراش چیه؟من چند تا چیزمیز مثل پالتو اینا پیشش دارم تکلیف اونا را معلوم نکرد.چیکار کنم؟بزنگم خونشون با مامانش صحبت کنم؟اگر مکیخواد بهم بزنه چرا اسمس نمیزنه بسه؟مامانم بهش بزنگه باهاش صحبت کنه؟هیچی درس نمیخونم.همش فکرم مشغوله همش منتظرم.چه دلیلی داره؟

من۳

نه زنگ جواب میده نه اسمس.دارم دیونه میشم.چیکار کنم؟شما عاشق بودید؟توی انتحانامه الان.هیچی نخوندم.دوس دارم بمیرم خسته شدم