قصه عشق ما

عشق من

قصه عشق ما

عشق من

من2

امتحا نمو دادم اما چه امتحانی؟بد نبود.بهش میزنگم ریجکت میکنه اسمس جواب نمیده.دارم دیونه میشم.یعنی چی؟تکلیف چندتا چیز که دستشه معلوم نکرده.نمیدونم چیکار کنم.نمیتونم صبر کنم.درس بخونم.سرم داره میترکه.ای خدا.میخوام زار بزنم.

معرفی

دیوانشم.۴ ماه با همیم.۲۷ سالشه.۲۲ سالمه.

من بدبخت

پریشب قرار شد اگه تونست بیاد پیشم ۴شنبه.منم دیروز به مامان گفتک شاید ایمی بیاد میخواستم ببینم مزه دهنش چیه.هیچی نگفت یعنی میتونستم با خیال راحت ببینمش.بهش اسمس زدم سریع گزارش دادم که مامان چیزی نگفت.جواب نداد.وقتی زنگ زد بهش گفتم تا خوشحال بشه اما عصبانی شد گفت نمیتونه بحرفه قطع کرد.منم میخواستم ناراحت نشه اس زدم دلیل کارمو.ازش خبری نشد میزنگیدم جواب نمیداد رجکت میکرد اسمس نمیزدو خدایا چی شده دوباره.ساعت ۱۱ زنگیدم قطع کرد.ناراحت شده بود که چرا بدون هماهنگی با اون به مامان گفتم.ساعت ۹ امروز زنگیدم.جواب داد اما خیلی سرد بود صداش گرفته بود.بهم گفت دیگه نمیتونیم با هم باشیم نمیخوام باهات حرف بزنم.گفتم ایمی من امتحان دارم امروز گفت به من چه؟قطع کرد.دیگه نتونستم حرف بزنم باهاش.بهم گفت اشتباهاتم سه بار شده.یعنی چوب خطم پره.دوس دارم بمیرم.چرا این قدر بدبختم؟دیگه نمیتونم.ساعت ۱ امروز امتحان دارم.از زار زدن زیاد سردرد گزفتم شدید

حالم بده خیلی.امروز میگفت میخوام بهم بزنم.دارم دیونه میشم.بهم میگه ما اصلن به درد هم نمیخوریم.میخوام بمیرم.نمیتونم.زنگ میزنم قطع میکنه.سدم داره میترکه.میخوامش.نمیدونم چیکار کنم؟کم مونده دیگه التماسش کنم.دعا کنید که این طوری نشه وگرنه میمیرم.ریختم بهم خیلی.

قراره اتفاقای خوبی بیفته.دعا کنید برام.کسی هست؟